مهسا :: سه شنبه 88/8/19 ساعت 3:3 عصر
وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر میشم
وقتی با یک زخم زبون از این و اون دلگیر میشم
این آخره راهه دیگه باید که تنها بمیرم
تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم باید که بیتو بپرم
آخ که چه سنگین میزنه این نفس های آخرم
نوشته های دیگران()
به حسرتمسلامعشق خوب منتبار درد:آری ؟؟؟باغبونتو حرفم را نمی خوانی ...با هر نفسخدا حافظشهر احساسشقایق
یــــاهـو