سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که پاره ای از آنچه را دارد، نمی بخشد، محبّت کامل دوستش را می خواهد ؟ [عیسی علیه السلام]
شیدای بی نشون
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
خدا حافظ

مهسا :: سه شنبه 88/8/19 ساعت 2:58 عصر

 

 

درون کوچه ی قلبم چه غمگینانه می پیچد

صدای تو که میگفتی به جز تو دل نمیبندم

فریب وعده هایت را ندانستم ولی اکنون

به یادوعده های تو میان گریه میخندم

برو دیگر که دل از غم رها کردم

خدا حافظ

 خداحافظ که دیگر بر نمیگردم

تو بودی اسمان من غمت همسایه ی قلبم

ولی خورشید چشم تو به بام دیگری سر زد

قسم بر سوز پنهانم تو را دیگر نمی خواهم

که از باغ دو چشم تو پرستوی دلم پر زد

برو دیگر که دل از غم رها کردم

خداحافظ

خداحافظ که دیگر برنمیگردم

در ان غمگین غروب سرد تو از شهرم سفر کردی

نگاهم در افق ها ماندومن افسوس میخوردم

شیار گونه هایم را گل اشکم نوازش کرد

ومن از تو جدا ماندم ولی ای کاش میمردم

برو دیگر که دل از غم رها کردم

خداحافظ

 خادحافظ که دیگر بر نمیگردم ...


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

به حسرتم
سلام
عشق خوب من
تبار درد:
آری ؟؟؟
باغبون
تو حرفم را نمی خوانی ...
با هر نفس
خدا حافظ
شهر احساس
شقایق

About Us!
شیدای بی نشون
مهسا
در اخرین لحظه دیدار به چشمانت نگاه کردم و گفتم بدان اسمان قلبم با تو یا بی تو بهاریست همان لبخندی که توان را از من می ربود بر لبانت زینت بست. و به ارامی از من فاصله گرفتی بی هیچ کلامی. من خاموش به تو نگاه می کردم و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت نحیف لحظه ای فقط لحظه ای می اندیشید که اسمان بهاری یعنی ابر باران رعد وبرق و طوفان ناگهانی و این جمله ،جمله ای بود بدتر از هر خواهش برای ماندن و تمنایی بود برای با او بودن...
Link to Us!

شیدای بی نشون

Hit
مجوع بازدیدها: 69298 بازدید

امروز: 5 بازدید

دیروز: 23 بازدید

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail